loading...
خفن سیتی
hadi77 بازدید : 155 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (2)

مامانم اومده میگه یه پست سرکاری بذار . . چهارتافحش به عمت بدن بخندیم :)))))



.. یه بار هم رفتم باشگاه بدنسازی اسم نوشتم. مربیه همون روز اول بهم یه رژیم داد صبح باس یه خرما لیس می‌زدم؛ اون‌وخت شب به همون خرمای صبح خیره می‌شدم!!! سه روز رفتم بعدش به این نتیجه رسیدم مرد باس معرفت داشته باشه، نه بازوی ستبر!!!



مثل همیشه بقیه تو ادامه ی مطلب



hadi77 بازدید : 184 جمعه 27 مرداد 1391 نظرات (2)

بابام از اداره زنگ زده خونه بعد کلی احوال پرسی میگه معین خودتی؟ میگم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ به سیستم تلفنباک بانک تجارت خوش آمدید برای پرداخت قبوض شماره 1،برای اطلاع از موجودی حساب شماره 2....گفت زهر مار و قطع کرد. دیدم ظهر عصبانی اومد توی اتاق منم پای پـَـَـ نــه پـَـَــــ بودم گفت اگه یه بار دیگه بگی پـَـَـ نــه پـَـَــــ دیگه تو این خونه نمیخوابی....گفتم یعنی بیرونم میکنی بابا؟ گفت پَـــ ن پَــــ خونه رو عوض میکنم بزغاله

  - = - = - = - = - = -= - = -= -= -= -= -= -

رو در اتاقم علامت « ورود ممنوع » زدم. رفیقم اومده تو، میگه اینو زدی که کسی نیاد تووو؟ پـَـــ نــه پـَـــ زدم که کسی جلو در پارک نکنه … !

hadi77 بازدید : 168 پنجشنبه 26 مرداد 1391 نظرات (3)

یه خره باحسرت به اسب نگاه می کنه، می گه اى کاش تحصیلاتم رو ادامه می دادم!


دختر : عزیزم من کیف پولم رو توی خونه جا گذاشتم ، الان هم 50 هزار تومن نیاز دارم ، فوریه بهم قرض میدی ؟
پسر : بیا این 3 هزار تومن رو بگیر برو خونه و کیفت رو بیار

hadi77 بازدید : 114 پنجشنبه 26 مرداد 1391 نظرات (0)

.

حافظ: تـنــم از واسـطــه دوری دلـبــر بـگـداخــــــت. جـانــم از آتــش مـهــر رخ جـانـانــه بسوخت

 فروغ فرخزاد: ای شب از رویای تو رنگین شده. سینه از عطر توام سنگین شده

سهراب سپهری: دوست را زیر باران باید برد. عشق را زیر باران باید جست

 ترانه امروزی: دوست دختر من نازه، قلبش پر احساسه، عاشقش شدم تازه

 رپ: دوستت دارم کثافت! لعنت به اون قیافت

خدا از این به بعد رو به خیر کنه !!

hadi77 بازدید : 117 یکشنبه 22 مرداد 1391 نظرات (0)

یارو زنگ میزنه رستوران میگه غذا چی دارید ؟
خانمه میگه : پیتزا ، جوجه کباب ، کوبیده ، مرغ ، استیک
یارو میگه خوش بحالتون ما تو یخچال کوفت هم نداریم !


hadi77 بازدید : 102 یکشنبه 22 مرداد 1391 نظرات (1)

سلام به احتمال زياد فهميديد كه چند ماهى وب قاطى كرده بود بگم كه به دليل اين بود كه يه هكر به نام دوبرمن وب رو هك كرده بود ولى تونستم بالاخره وب رو ازش پس بگيرم اين روزاست كه همين بلا رو سر خودش بيارم   ازاين به بعد دوباره مثل اول مطلب رو وب ميذارم   

ممنون   hadi77

hadi77 بازدید : 176 دوشنبه 05 تیر 1391 نظرات (0)

به شش سوال زیر به دقت فکر کنید و جوابهای خود را روی یک صفحه کاغذ بنویسید. آنچه را که به طور طبیعی به ذهنتان می رسد یادداشت کنید. زمان لازم برای آن که خودتان را واقعاً در موقعیتهای گفته شده احساس کنید، در نظر بگیرید.

hadi77 بازدید : 121 یکشنبه 04 تیر 1391 نظرات (1)

خواستم برای جشن تولد نامزدم هدیه‌ای بفرستم به همین خاطر از خانم خوش پسندی که یکی از همکارانم بود خواستم تا از مغازه جنب اداره یک جفت دستکش بسیار اعلا انتخاب کند تا برایش بفرستم …            برای بقیه به ادامه مطلب برید وااقعا خنده داره

hadi77 بازدید : 133 سه شنبه 30 خرداد 1391 نظرات (0)


به خواهرم میگم دعا کن برام ، دعای بچه ها زود اجابت میشه میگه :دِ نـَـه دِ اگه دعاي بچه ها اثر داشت ، وقتی که من شیش سالم بود و تو اون عروسکمو شیکوندی ، باید میمُردی !!

*******************************


داداشم ازم پرسید راسته میگن کاشف الکل رازیه؟ منم گفتم : د نـَـــــــه د هم کاشفش رازیه هم مصرف کنندش


برای بقیه به ادامه ی مطلب برید

hadi77 بازدید : 188 سه شنبه 30 خرداد 1391 نظرات (1)

*دارم تند تند تایپ می کنم داداشم اومده میگه داری تایپ می کنی؟

میگم: پ ن پ کیبوردم خسته شده دارم ماساژش می دم.

 

*داشتم می رفتم طرف ماشینم یهو دیدم افسره داره یه چیزی می نویسه!

گفتم: داری جریمه ام می کنی؟

پ ن پ دارم اسمتو پشت کارت دعوت عروسیم می نویسم. میای؟

 

  برای بقیه به ادامه ی مطلب برید


hadi77 بازدید : 139 سه شنبه 30 خرداد 1391 نظرات (0)

خوب گفتم چندتا ترول بذارم تا ترول هم باشه 


برای اینکه اون یکی هارو هم ببینی به ادامه ی مطلب برو





hadi77 بازدید : 124 دوشنبه 29 خرداد 1391 نظرات (0)


                                   کرایه تاکسی


توی تاکسی نشسته بودم، دو تا آقای مسن هم عقب نشسته بودن.
نزدیک پیاده شدنشون یکی به اون... یکی گفت:
به خدا اگه بزارم دست تو جیبت بکنی! من حساب میکنم...
بعد از راننده پرسید : ببخشید چقدر شد؟
راننده: هزار تومن !
یهو یارو برگشت به راننده گفت: آدمــــــی ؟؟!!
راننده گفت : جـــان ؟
مرد : گفتم آدمی یا نه؟
راننده گفت : حرف دهنتو بفهم درست صحبت کن!
یارو دوباره گفت: نه.. آدمی؟؟!
راننده هم با عصبانیت ترمز کرد برگشت عقب گفت : نــــــــه ... فقط تو آدمی!
یارو گفت : یعنی چی؟ من میگم آدمی هزار تومن؛یا دوتاییمون باهم هزار تومن!!


برای دیدن دیگران به ادامه ی مطلب برو


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 29
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 15
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 33
  • باردید دیروز : 64
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 163
  • بازدید ماه : 318
  • بازدید سال : 1,566
  • بازدید کلی : 13,621
  • کدهای اختصاصی